«انسان» از دیرباز موضوع تفکر، تحلیل و بررسی های اندیشمندان، نظریه پردازان و صاحبنظران حوزه های گوناگون بوده است. سوألاتی از این قبیل در طول تاریخ، ذهن اندیشمندان را به خود مشغول ساخته و هر یک از آنان به سهم خود و از چارچوب نظری حوزه خود به این پدیده پیچیده و چندوجهی نگاه کرده است و درباره ماهیت انسان و جایگاه، نقش و رسالت او در نظام هستی نظریه پردازی نموده است: انسان چیست و تفاوت آن با سایر موجودات در چیست؟ آیا با توجه به امکانات و اختیاراتی که در مقایسه با سایر موجودات از آنها برخوردار است نقش و جایگاه متفاوتی نیز در هستی دارد؟ آیا موجودی کاملاً مجبور و فاقد هرگونه اختیار است یا تا حدودی آزادی و اختیار دارد و میتواند خود را بسازد و به زندگی خود معنا ببخشد؟ و اساساً «از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود؟»
تأمل و اندیشه برای یافتن پاسخ این سوألات به شناخت و درک قابل توجهی از انسان منجر شده است، اما اغلب، شناخت حاصل از این تأملات به همان چارچوب ذهنی و حوزه نظری محدود مانده است و ما همچنان تصویری کلی از این فیل عظیم الجثه که در تاریکی اقدام به شناخت آن کرده ایم، به دست نیاورده ایم.
فلسفه نگارش «تسلیم» بر این ایده استوار بوده است که هیچیک از حوزه های علم به تنهایی قادر به تبیین این ماهیت پیچیده نیست و این، پازل بزرگی است که قطعاتِ پراکنده آن را باید در قلمروهای مختلف و بدون پایبندی سفت و سخت به یک حوزه خاص جستجو کرد. از این روست که میتوان رگه هایی از نظریات در حوزه های گوناگون و تفکرات اندیشمندان مختلف را در لابلای سطور کتاب یافت.
اما نگارش کتاب نیز که بیش از ۴ سال به طول انجامید، مانند فیلم «میلیونر زاغه نشین»، خود حکایتی غریب دارد، به گونه ای که هریک از تجربیات مطرح شده در بخش های مختلف کتاب را می توان به طور مستقیم و غیرمستقیم در زندگی شخصی مولف ردیابی کرد، از شخصیت های داستان گرفته تا رویدادهای مطرح شده در طول داستان. در واقع ایده و فرآیند نوشتن کتاب به گونه ای آغاز شد و پیش رفت که من را متحیر به این واقعیت سوق داد که «این من نبودم که انتخاب کردم آن را بنویسم. کتاب بود که من را برای نوشتنش انتخاب کرد.»
تسلیم در قالب داستان و به سبک روایی به نگارش درآمده است، اما نمی بایست از آن انتظار یک روایت یا داستان در معنای متعارف و حرفه ای آن داشت. قالب روایی صرفاً برای کمک به فهم آسانتر مفاهیم و کاربرد آنها در زندگی خواننده انتخاب شده است.
برخی از حوزه های نظری مورد استفاده در کتاب تسلیم عبارتند از فلسفه، روانشناسی (فردی، اجتماعی، سلامت، مثبتگرا،…) مدیریت، عرفان، و برخی از اندیشمندانی که از نظریات آنها در کتاب بهره برداری شده است عبارتند از افلاطون، ارسطو، داروین، اسپینوزا، سارتر، فروید، یونگ، مزلو، راجرز، فروم، آلپورت، آدلر، فرانکل، دایر، رابینز، مولوی، اشو، …
«تسلیم» مدعی نیست و نمی تواند باشد که در ۱۲۴ صفحه به کلیه پرسش های ذهن انسان پاسخ می دهد، اما بر آن است تا از زاویه دیدی کل نگر به مسأله ماهیت انسان و جایگاه، نقش و رسالت او در نظام هستی بپردازد. «تسلیم» اثری است انسانی با تمام احتمال وجود نقص ناشی از خلق یک اثر انسانی. امید که این اثر به رسالت مورد نظر خود، یعنی تبدیل جهان به مکانی بهتر برای زندگی دست یابد.